گرد همایی روزنامه فروشان دوره ی شاه و ملا در پاریس
دکتر فریدون راد دکتر فریدون راد

دراین روز های دشوارکه کشوررو به ویرانی می رود، ومردم ستمدیده ایران زمین اسیر دست ملایان ددمنش هستند، یک انجمن به اصطلاح فرهنگی! در پاریس، چند هفته پیش ، برای خوش خدمتی به اربابان، و سرکیسه کردن مردم زود باور، تنی چند از شبنامه نویسان و روزنامه فروش های دوره شاه را، در سالنی که از طرف شهرداری یکی از مناطق پاریس، به رایگان به آنان واگذار شده بود، برای چند ساعت گرد آورد.

در این برنامه از پیش هم آهنگ شده ، هوشنگ اسدی و همسرش نوشابه امیری، که سوابق درخشانی در دو رژیم شاه و ملا دارند، نیز ناگهان در زمره سخنرانان قرار گرفتند . برگزار کنندگان این برنامه ، در آگهی نامه خود، نامی  از این زن و شوهر، به میان نیاورده بودند.   

ایرانیان در دوره شاه به خوبی آگاهند که،  روزی نامه !های کیهان ، اطلاعات، و در میزان کمتری، آیندگان، با کمک های بلاعوض دولت به راه افتاده بودند.

کاراساسی این روزی نامه ها، تنها چاپ دستورهای شاه و دولت و ساواک ، بنام اخبارسیاسی و اجتماعی بود. بخش دیگر درآمد این روزی نامه ها، ازآگهی های اجباری شرکت های بازرگانی (ثبت شرکت ها، انتخاب هیئت مدیره و بیلان سالانه) وآگهی های مرگ و تسلیت،و آبونمان و تک فروشی تامین می شد.

مدیران این روزی نامه ها، با اطاعت کور کورانه، و خوش خدمتی هایشان به دستگاه ، به سناتوری و نمایندگی انتصابی مجلس هم رسیدند، و هیچگاه مانند برخی دیگر از نشریات ،سانسور، تعطیل، توقیف ، و یا بگفته دکتر حسین توفیق، استاد دانشکده ادبیات، و مدیر هفته نامه توفیق، تو« قیف » نشدند.

کارکنان این روزی نامه ها ، از در آمد خوبی برخورداربودند، و در حقیقت چون  کارشان تایپ کردن دستور های شاه ، ساواک ،دولت و سپس فروش آنان بود، طنز نویسان، آن ها را روزنامه فروش می نامیدند.

بارها خبرهای  ضد و نقیضی را انتشار داده بودند، که موجب تمسخر مردم شده بود، ولی این روزنامه فروشان، پوستی کلفت و پشتی گرم داشتند، و کمترین احساس شرم و نگرانی در کار خود احساس نمی کردند. در حقیقت خودشان هم ادعای روزنامه نگاری نداشتند تا به آنچه می نویسند، پای بند باشند.

ماهها پیش از این که حکومت شاه بوسیله اسلامی ها سرنگون شود، این جماعت روزی خور به دستگاه آخوند ها پیوستند، و روزی خور آنان شدند.

هنگامیکه روابط میان آخوند ها، و روزنامه فروشان  شکر آب شد، ناچار شدند به خارج از کشور بگریزند، و چون کاری بجز اجرای فرامین نمی دانستند، و فرمانروایی هم نبود که آنان را بنوازد، ناچار هریک به گوشه ای خزیدند، و به کار های جنبی رو آوردند. برخی دکه روزنامه فروشی باز کردند، و چند تن هم ساندویچ فروش ورستوران دارشدند، برخی هم سیاست فروش شدند.

پس از روی کار آمدن رفسنجانی و سپس خاتمی ، برخی از روزنامه فروشان  دوباره بخدمت گرفته شدند، و قرار شد که مانند گذشته خبر هایی را تایپ، چاپ و بفروش برسانند. مشتریان این روزی نامه ها نیز، ایرانیان مهاجر بودند، که اغلب آنان زبان خارجی نمی دانستند ، و برای کسب خبر از کشور، به روزنامه های فارسی زبان وابسته بودند.

پس از گذشت سی سال، شمار بسیاری از این ایرانیان به رحمت ایزدی پیوستند، باقیمانده هم کم و بیش زبان خارجی را فرا گرفته اند، و دیگر نیازی به خواندن این روزی نامه ها ندارند ، از سوی دیگراینترنت هم به یاری این خوانندگان آمده است، و دوران این روزی نامه ها به سر رسیده  است.

روزنامه فروشان سالخورده، نیز از قافله علم و دانش عقب افتاده اند، و نتوانستند خود را با ابزار نوین کار تطبیق دهند، و در حقیقت پایان کار آنان نیز فرا رسیده است. از سوی دیگر،آخوند ها هم که جای پایشان در کشور محکم شده است، و در اینتر نت هم دست بالایی دارند، و نیازی به این روزنامه فروشان سنتی دیده نمی شود.

هوشنگ اسدی ونوشابه امیری، برای همکاران خود اشک تمساح ریختند، و نوشابه با حالی غم زده گفت، یاران ما، فریب وعده های مصباح زاده را خوردند، و با آمدن به خارج، به این اندیشه که پس از چندی با سرفرازی بر می گردند، کار خود را در تهران از دست دادند.

احمد احرار سردبیر روزی نامه، با حقوق بخور و نمیر، این چند سال را پشت سر گذاشته است. دوست سور چرانش ، سیروس آموزگار، توانسته است همان کار روزنامه فروشی را در پاریس دنبال کند، و به میهمانی این و آن برود، و گاهی هم در مجالس عزا داری روضه و مرثیه ای بخواند.

روزی نامه کیهان، با گرفتن پول، شبنامه های بی نام و نشان بر علیه مردم را هم چاپ می کند، از کمک های دولت اکبر شاه رفسنجانی، و دولت فخیمه انگلیس نیز برخوردار است.

چاپ این شبنامه ها بنام خبر، خود حدیثی دارد. روزی سردبیرروزی نامه ، محتاج یک اتاق در پاریس می شود، ناچار به دوست پنجاه ساله اش، که درضمن سهامدار عمده روزی نامه است، رو می اندازد، و او هم در ازای واگذاری یک اتاق زیر شیروانی ،از جناب سردبیر می خواهد، که پس از مرگ داریوش فروهر، آقای سهامدار را بعنوان جانشین فروهر، معرفی و برای او تبلیغ کند!

این سهامدار در میان ایرانیان مقیم فرانسه بنام «حاج عباس» معروف است، و جزو باند مافیائی، اکبر شاه رسمنجانی می باشد! و مانند اربابش  جانور عجیبی است.

چندی پیش یکی از ایرانیان او را افشا کرد، و پرده از کثافت کاریهای چهل ساله اش در ساواک و ساواما برداشت، و آبروی نداشته اش را برد، آقای سهامدار هم مانند ماًمورین ساواک و ساواما، اشاره ای به سردبیر روزی نامه کرد، و سردبیر هشتاد ساله! هم با زیر پا گذاشتن تمام اصول اخلاقی و حرفه ای، اقدام به چاپ یک شبنامه، در روزی نامه کیهان کرد، و هر چه تهمت و ناسزا بود، به نام یک انجمن جهانی، نیست در جهان ، نثار افشا گر کرد.

این دو نمونه کوچکی بود، از اجرای وصیت نامه مرحوم مصباح زاده، وخدمات بیست و پنج ساله! روزی نامه کیهان در خارج از کشور، وگرنه لیست اینگونه مبارزات و خدمات !  مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.


July 17th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی